#در_تعقیب_شیطان_پارت_181
آروم به چشمام زل زد و دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه اما وسط راه ساکت شد و حرفش رو خورد.
پشتش رو که کمی از پشتی مبل فاصله داشت رو با ضربه ای دوباره به پشتی مبل چسبوند.
- پاتریک؟ چیزی شده؟
- نه ... نه چیزی نیست بی خیالش.
- یعنی چی؟ چرا حرفت رو خوردی.
- چیزی نیست پریسا خواستم چیزی رو بگم اما بعد فهمیدم چیزی نگم بهتره.
من که نمی فهمیم چی میگه یه دفعه گفت.
- برای ماموریت آماده ای؟
- چی ماموریت؟ الان؟ - آره پس کی ؟
خب الان که شبه؟
- ماموریت شب و روز نمیشناسه تازه ماموریتمون عملیات تروره توی شب که همه خوابن راحت تر میشه انجامش داد.
- حالا کی هست هدفمون؟
romangram.com | @romangram_com