#شما_در_دو_صدم_ثانیه_عاشق_میشوید_پارت_26

- داداشت کیان یه رفتار خاص داره ، یه جور نمیدونم غروره یا بی تفاوتی یا نمیدونم چی بگم ولی توی همین دو برخورد احساس کردم چیزی جذبش نمیکنه . رفتارش خاصه . غلط نکنم یکی از این چوبهایی که وارد می کنن رفته تو حلقش .

تغییر یهویی رفتارها خیلی قابل لمسه . مث گرما یا سرما خیلی زود حس میشه ، کنترل چشم و ابرو ، حلقه چشمات از دستت در میره و کارت رو سخت میکنه و این حس رو به طرف مقابلت میدی که شروع کردی به دروغ گفتن . کیانا خیلی روشن این حسش رو به من منتقل میکرد . این اولین بار بود یه چیزی جزء ظاهر پرس و جو می کردم . بارها شده بود از هر چیزی حرف میزد جزء کیان یا اگه هم حرفی پیش می اومد از کارو بارش بود یا حتی از رشته تحصیلی . این آدم زیادی ناشناخته بود . رمز و رموز زیادی دوروبرش پرسه میزنه . این دختر خنده نمکی باز به حرفم میخنده

- جیگر نخند جواب منو بده .

با یه لبخند کلافه خودش رو جمع و جور میکنه

- من چه میدونم ، اخلاقش اینه با کسی دم خور نیس

- با همه یا فقط دُخیا ؟

لبخند کلافه اش پهن تر که شد نگاه ازم دزدید . یه چیزایی رو دارم حدس میزنم . نکنه اینم با کسی ماجراها داشته ؟ نکنه از شانس من اینم عاشق دلشکسته و دل خسته اس ؟

- خب ... چیزه ... مشخصه که با هم جنس های خودش عیاق تره ، تو فاز دختر و دختر بازی نیست ....

مرسی اقا کیان بیشتر از اینم ازت توقع نداشتم چه بهتر پس نمیخواد غصه رقیب و هواداراش رو بخورم اصلا چرا بخورم ؟ خدا من چمه ؟

- میگه حوصله جیغ و ویغ دخترا رو ندارم میگه دخترا هر ساعت تو یه فازین ، خب داداش منم این مدلیه دیگه .

romangram.com | @romangram_com