#دنسر_پارت_57
وقتی رسیدم رفتم به همون هتلی که مامانی آدرسشو داده بود و از اونجا باهاش تماس گرفتم و خبر رسیدنم رو دادم. به دستور ایشون یک روز کامل رو خوردم و خوابیدم. و بالاخره روزی که باید میرفتم پیش آقا مسعود فرا رسید. بدنمو گرم کردم و رفتم حمام و یه تاپ و شلوار ساده پوشیدم و موهامو فر کردم و ریختمشون دورم. بعد از تموم شدن آرایش صورتم از هتل زدم بیرون و یه تاکسی گرفتم و آدرسو بهش دادم. جلوی یه ساختمون شیک نگه داشت. رفتم طبقه ی دوم ساختمون و گفتم که با مسعود ماهان کار دارم. زن مو بلوند و ساده ای که منشی ساختمون بود ازم پرسید:
-خودتون رو معرفی کنید.
-من هیوا هستم و خانوم نامداری منو فرستاده.
عین جمله ی منو منتقل کرد و گفت:
romangram.com | @romangram_com