#دالیت_پارت_19

-باشه،کي پيشته؟
-مريم و اکرم
-حالا چرا هردو اونجان
-خب من تنها نباشم ديگه،دوتا پسرا گفتن تو نيستي بيان اينجا
پوزخندي زدم و گفتم:
-چرا نينا نيومد؟
-نينا اينا هم تا ديشب بودند
-اگر مي دونستم نبودنم دورت آنقدر شلوغ مي کنند زودتر مي رفتم
-نه ديگه بهت استراحت دادن
-که اينطور!
لباس علي رو به بينيم چسبوندم و گفتم:
-مي خواستم بيشتر بمونم
-نه ديگه بسته زياديت ميشه،بيا بچه ها ديگه چند روز موندن خسته شدن و مي خوان برن خونشون
-دو روز نمي تونند جاي منو پر کنند خوبه همه ي کارا رو خودت ميکني و رو پايي مادر شوهر پير و دور از جون ذليل ندارن؟!
-خوب ديگه،همه که تو نميشن دلم تنگ شده
-پس ياد دلتنگي هم افتادي؟!
-يعني چي؟چرا اينطور حرف ميزني؟
نفسي کشيدم و گفتم:
-هيچي کاري نداري؟
-نه فردا کي حرکت ميکني؟
-ساعت پنج شش
-صبح راه بيفت تا شب برسي،خطرناکه جاده!
-نترس علاوه بر من سه تا راننده ي ديگه هم هستند

romangram.com | @romangram_com