#چشمان_سرد_پارت_52
وای حالاچکارکنم!به خاطراون فکراحمقانه دوباره بایدبزک دوزک کنم برم مهمونی!
بدتراینکه بایدخودم روهم خوشحال نشون بدم!حالاهمه اینابه کنار!چطوری این پسره ازخودراضی روتحمل کنم؟قراره این وداداشش همراهم بیان اونجا!
اه خاک تواین کله پوک من کنن!همچین جوگیرشده بودم که نکردم یکی دیگه روبه جای خودم بفرستم!حالاهمچین میگم یکی دیگه انگاردیگه دختراونجابودکه بتونه اون حرفاروبزنه!فکرش روبکن یه پسربره بگه خاک برسرشدم!
وای ولی واقعااون چه حرفی بودزدم!؟روم نمیشدتوروی همکارام نگاه کنم!خوب بوداوناهم حرفی نزدن!بعداهم که من مثل این پرروهااصلابه روی خودم نیاوردم!
همینطورکه داشتم باخودم کل کل میکردم این دوتاگریمورهم روقیافه ام کارمیکردن!حسابی ازدست خودم شکاربودم
دوباره به چشمام لنززدن وکلاه گیس بلوندهم روسرم محکم کردن!یه آرایش قشنگ هم روی چشمام کارکردن یه آرایش تیره که البته اگه بااون چشمای مشکی خودم بودبهترجوردرمیومد
لباسم هم یه لباس سرخ رنگ جیغ بود!اه من به شدت ازاین رنگای جیغ بدم میاد!جای بهنازخالی ببینه بالاخره مجبورشدم این رنگی هم بپوشم!لباس یه دامن بلندداشت که جلوش تاروی زانوم بودپشتش هم روی زمین میکشید
یقه اش هم یقه نمیدونم بهش میگن یونانی چی چی؟!کلامن که توتوصیف لباس میمونم اماخوشگل بودازاین یقه های بازبود!یه کم معذب بودم اماخوب مثلامن یه دخترجلف خاک برسرشده ام!این چیزانبایدبرام اهمیت داشته باشه!
بعدازاین که آماده شدم اومدم بیرون
البته خوب فبلش برای اینکه این همکاران گرامی تمام داروندارم رونبینن یه پالتوی شیری رنگ روی لباسم پوشیدم وشالم روسرم کردم
اماخوب چه فایده؟!همچین همه زل زده بودن وخفه خون گرفته بودن که اگه همون لحظه آقای پارازیت ظاهرنمیشدیه حالی ازاینامیگرفتم
بله داشتم میگفتم آقای پارازیت!ایشون هم آماده اومدن ازاتاقشون بیرون ازتیپش هم بگم که ک*ث*ا*ف*ت خوب دخترکش شده بودهرکی دیگه جای من بودیه ساعتی بهش زل میزد
موهاش رویه کم براش فشن کرده بودن ویه کت وشلوارشیک ودودی کرده بودن تنش!
همه ایناروتویه نظردیدم!خیلی هم هنرکردم اینهمه تونستم ببینم چون ازاونجایی که من طنین رستگارم اصلااززل زدن به آقایون خوشم نمیاد!
ازحرکت اون هم بایدبگم که اون هم بااینکه یه لحظه تونگاهش شوک رودیدم امابلافاصله باغرورسرش روچرخونداصلاهم زل نزدانگارکه براش فرقی نمیکردمنوببینه یایه گاو!؟
خاک به سرم ببین چه نسبتی به خودم دادم
آراد-وای خدای من چه خوشتیپ شدم!
بااین حرف آرادهمه برگشتیم بهش نگاه کردیم که داشت تازه ازاتاق میومدبیرون
یه کت وشلوارطلایی پوشیده بودکلاانگارتوکف رنگای روشنه این پسر!
ولی خدایی خیلی هم بهش میومد
اراد-چرازل زدین به من!خوشگل ندیدین؟
بعدهم صداش رونازک کردوگفت
-واداداش غیرتت کجارفته ببین دارن ناموست روباچشاشون میخورن!
بااین حرفش یه دفعه کل سالن منفجرشد!
آراد-چرامیخندین؟واآریا!ایناچرا. ..
پارازیت-ببندآراداون فکت رو!تویه بارهم نبایدجدی باشی؟
-مگه چکارکردم؟اه تواصلامنودوست نداری!من طلاق میخوام
دوباره سالن منفجرشد!عجب آدمی بوداین!خدایی خیلی باحال بود
پارازیت-آرادبه خدااگه ببینم بااین مسخره بازیات بخوای گندبزنی!حالت رومیگیرم
-بروبابا!تومواظب باش بااون اخمات کسی بهت شک نکنه!بایه من عسل هم نمیشه بهت زبون زد
romangram.com | @romangram_com