#بی‌گناه_پارت_10

من: ببخشيد اون لباس قرمزه توي وترينو ميارين .

پسره نگاهي به هيکلم کردو گفت: فکر کنم اندازه تون باشه .

بعد رفت لباسو اورد ازش گرفتمو رفتم توي پرو و لباسو پوشيدم بي نهايت بهم مي امد يه دامنه قرمزه کوتاه تا روي رون پام فيت تنم بود يه لباس نيم تنه که گشاد بود و يکي از شونه هام پيدا ميشد و از زير تنگ بود و کمر باريکمو به روخ ميکشيد - اعتماد به مريخت تو لوزولمعدم - تو لوزولمعدت جا نميشه .

لباسو در اوردم و لباساي خودمو پوشيدم و از پرو خارج شدم و گفتم همينو ميبرم .

پسره لباسو توي پلاستيک گزاشت .

من: چند ميشه .

پسره: قابل نداره 500 تومان .

کارتمو در اوردمو دادم بهش و لباس و برپاشتم و بعد از خريدن کفش پاشنه بلنده قرمز به سمت خونه رفتم .

البت از امشب خونم جدا ميشه بخاطره مساعل امنيتي به خونه جديدم رفتم که يه اپارتمانه نقلي ولي خوشکل بود بايد واسه امشب اماده ميشدم سريع لباسمو برداشتمو سوار ماشينم شدم و پيش به سوي ارايشگاه.

با بهت به خودم خيره شدم چقده تعغير کردم خيلي خوشکل شده بودم موهام رنگ عسلي زده بودن که همرنگ چشمام شده ابروهامو نازک تر کردن و ارايشه خوشکلي روي صورتم با رژ لب قرمز اتيشي و لباسمم تنم کردم موهام فر درشت شده بود و نافمم سوراخ کرده بودم و نگين گزاشته بودن توي نافم بينيمم سوراخ بود و يه نگينم روي بينيم گزاشته بودن و روي پاهام خال کوبي کردم حالا تبديل شدم به غوغا ايول بابا نگاهمو از اينه گرفتم و مانتو

رو پوشيدم و از ارايشگاه خارج شدم سوار ماشينم شدم و حرکت کردم سمت ويلاي جمشيد.

romangram.com | @romangram_com