#بی_پروا_نفس_کشیدن_پارت_64


غزل اب قندی واسم اورد..

سوشا: په چت شد پروا؟؟

غزل: بابااقاارتان خیلی بدزد

ارتان: باورکنین من که ازقصد نزدم

:وای بچه ها بازی بودخو بازی هم دردسرایی داره اه

ارتان:منوببخشید😖

:عیبی نداره منم بهترم

ارتان: اگه چیزی شده ببرمتون بیمارستان

:نه بابا بیخیال

یکم که گذشت بهترشدم وبرگشتیم پیش بقیه چیزی نگفتم که چی شدههه..

یه تاب قدیمی اونطرف باغ بود اروم بی صدا رفتم سمتش بچه که بودم خیلی رواین تاب بازی میکردم کلاعاشقش بودم..

نشستم روش وتاب میخوردم خیلی حال میداد...

باخودم اهنگ میخوندم اهنگ فریدون اسرایی:

بگو سرگرم چی بودی که اینقد ساکتو سردی





خودت آرامشم بودی خودت دلواپسم کردی





ته قلبت هنوز باید یه احساسی به من باشه





چقد باید بمونم تا یکی مثل تو پیدا شه






romangram.com | @romangram_com