#بی_هوا_دلسپردم_پارت_133
ترسا:رهاحوصلم سررفته
من:منم
ترسا:چيکارکنيم؟
من:نميدونم يکم فکرکن
ترسا:بيابرقصيم ازاون آهنگ خوجگلات بزال
من:اوووممم فکرخوبيه
رفتم توکامپيوتروآهنگ شادگذاشتم باترسارفتيم وسط و قرميداديم حالاقر ازانواع مختلف
کلي رقصيديم يعني نيم ساعت فقط داشتيم قرميداديم
وقت نکرديم شربت و شيريني و بخوريم ازبس مشغول بوديم
که بلاخره نغسمون بنداومدوبي جون افتاديم روتخت
واي پختم آبپزشدم
من:ترسامردم ازگرماميرم يه دوش بگيرم
ازتخت بلندشدم و بهش گفتم:بعدمن توميري لباساي منوميپوشي و لباساي خودتوميشوري تافردا
ترسا:چي ميگي ديوونه اصلاهمين الان ميرم خونه
من:نه نميذارم بايدبموني
ترسا:نميشه عزيزم
romangram.com | @romangram_com