#باران_بی_قرار_پارت_24
سوشا_سلام چیزی شده؟
کیان_ سلام نه نگران نشومامان وبابااومده بودن دیدن کلاله یه لحظه اینجادیدمت گفتم بیام بیدارت کنم
به بارانااشاره کردوگفت:
_ چرابچه رونیوردی خونه اینجاسرده
سوشانفسش رابیرون دادوبی توجه گفت:
_ دیدن؟
کیان باتعجب گفت:
_ چی؟
سوشاکمی کلافه گفت:
_ کلاله...مامان وبابات دیدنش؟
کیان_ ها!نمیدونم ماتازه اومدیم
سوشاسری تکون دادوگفت:
_ یه لحظه پیش بارانابمون من برم تووبرگردم
کیان باشه ای گفت وسوشابه سمت داخل حرکت کرد،پدرومادرکلاله رادرحال صحبت باپرستاری دیدنزدیک شدوسلام کرد
romangram.com | @romangram_com