#آسای_من_(جلد_اول_و_دوم)_پارت_92
اگه لباساشو تنش نمیکردم دکتر برداشت بدی از سرو وضع آسا میکرد و حتما به پدرم خبر میداد .
یه دست لباس گرم برداشتمو به زحمت تنش کردم .
دستمال رو خیس کردم و روی پیشونیش گزاشتم که صدای زنگ در اومد .
باعجله رفتم درو باز کردم که دکتر غفاری با کیف تجهیزاتش وارد خونه شد .
به اتاق آسا راهنماییش کردم و خودمم پشت سرش وارد اتاق شدم .
دکتر بعد از معاینه ی آسا گفت سرماخوردگی شدیدی داره و اگه پاشورش نمیکردم تشنج میکرد. سرم وصل کردو بعد از زدن آمپول هاش یه سری دارو براش نوشت و گفت که باید استراحت کنه. بعد از رفتن دکتر دوباره دستمو به پیشونی آسا زدم تبش یکم پایین اومده بود ولی باز بدنش داغ بود .
دوباره لگن رو پر از آب کردم تا دم دم های صبح پاشورش کردم . وقتی خیالم راحت شد که دیگه تب نداره سرمو گزاشتم کنار تخت آسا و همونطور خوابم برد .
ساعت حدود نه صبح بود که از خواب پریدم ، باید میرفتم دارو های آسا رو میخریدم تا بیدارشه بهش بدم .
پسره ی احمق نگا چه بلایی سر خودش آورد ! یک بارم که من کاریش نداشتم خودش زد خودشو مریض کرد .
پالتومو تنم کردم و سوئیچ ماشینو برداشتم و از خونه زدم بیرون .
خواستم سوار ماشینم بشم که دیدم یه مرد که قد و قوارش اندازه ی غول بود کنار ماشین وایستاده . شاکی شدم ازاینکه جلوی در خونم وایستاده بود یه مرد غریبه چیکار داشت جلوی خونه من . رفتم روبه روش و پرسیدم :
- آقا شما کی هستید اول صبح جلوی خونه ی من وایستادید ؟ کنار ماشین من چیکار دارید ؟؟ !!
+ مرد غریبه: خانوم من از طرف آقا شهریار اومدم ، دستور دارم ببرمتون پیش آقا اگه خودتون نیاین)کتشو کنارزد و اصلحه ای که تو کمرش بود رو بهم نشون داد( مجبورم بزور ببرمتون .
با دیدن اسلحش رنگم پرید و با ترس بهش خیره شدم . حالا چیکار میکردم آسا که مریضه توی خونه افتاده کسیم توکوچه نیست به دادم برسه پس چه غلطی کنم .
مرد غریبه: خانوم وقتو تلف نکنید راه بیافتید ...
یهو شروع کردم به جیغ و داد کردن تا صدامو بشنون بیان کمک ولی مرده فوری دستشو گزاشت جلوی دهنم .
دستش انقدر بزرگ بود که راه تنفس بینیمم گرفته بود .
داشتم خفه میشدم که یهو صدای ضربه ای اومد و دستای مرده از دهنم کنار رفت ، تونستم نفس بکشم .
romangram.com | @romangram_com