#آسانسور_پارت_60
.بدون حرفي دست دراز كردم و ليوان اب قندو از دست صبا گرفتم و يه سره بدون مكث سر كشيدم ....
.از بالاي ليوان محسني رو ديدم كه از خوردنم به خنده افتاده
واقعا به این اب قند احتياج داشتم ..جوني دوباره بهم داد .....بذار اينم بخنده ...الكي خوشه ديگه .....
با پشت دست ..اب دهن دور دهنمو پاك كردم ..مقنمه امو كمي كشيدم جلو...
محسني- قبلا اينطوري مي شدي؟
سرمو تكون دادم
- نه
محسني -.بهتره يه معاينه بشي ...اينطوري خيال خودتم راحت مي شه
- نه چيزي نيست دكتر ...
صبا- چرا لج مي كني دختر.... شايد مريضيو... خودت نمي دوني
- اي بابا من هي مي گم چيزيم نيست... تو هم هي سعي كن يه عيب رو دختر مردم بذاري
صبا كه از حرفم خنده اش گرفته بود
romangram.com | @romangram_com