#آلا_پارت_110
- به درک .
سردار نگام کرد و زمزمه کرد : حامله است ؛ رفته که با بچه بیاد ؛خونه و ماشین و هر چی داشته رو فروخته ، نمی دونم کجاست. فقط یه نامه گذاشته . حاجی .... حاجی بفهمه ... حاجی نمی دونه من تا این جا پیش رفتم!
آلا من بدبخت شدم ، آلا ... دارم متلاشی می شم. نه ماه دیگه اون بچه بیاد قیامت می شه. عین بمب تو بازار می ترکه ، تو محل و تو فامیل... آبروی حاجی چی؟ اعتبارش ... خادم امام حسین ، بچش یه حروم زاده داره... ؟!!
دستش رو به سرش گرفت و گفت: چیکار کنم آلا... آلا ...؟!
با چشمای بی حرکت و نگاه خیره نگاش کردم، خودش رو تکون می داد .آروم جلو عقب می کرد و می گفت :
- چیکار کنم ، هیچ کس نمی دونه ... حتی مجتبی نمی دونه من با پانته آ رابطه داشتم ... حیثیتم میره ... آلا ... آلا ... یه کاری کن ، یه فکری کن .
پلک زدم لبامو روی هم گذاشتم ... با سنگ دلی صدا کردم : بابا ؟
سردار شوکه نگام کرد ، دستش رو روی دهنم گذاشت و با التماس گفت :
- تو رو به همین امام حسین (ع) آلا ؛ به همین شب ها قسم ... ، تو بری من چه غلطی بکنم ؟! حاجی ریشه ام رو می سوزونه.
- بمونم جور کش تو بشم؟
سردار - حاجی تو رو دوست داره . با تو حساب و کتاب داره .منو به اعتبار خودت ...
- خاک تو سرت سردار !
سردار - آلا! تو نمی دونی حاجی بفهمه چیکارم می کنه. عاق می کنه. زندگیم رو ازم می گیره طردم می کنه ...
آلا من شبیه تو نیستم ..ِ. من با پسوندم زندگی می کنم ؛ من وصلم به نسبتم به بابام ...
- برو دنبالش .
سردار - از کجا پیداش کنم ؟!«از جا بلند شد دستش رو به سرش گرفته بود ، کلافه وار جمله رو هی تکرار کرد ، دوباره اومد نشست »
نگاش کردم سرش رو تکون داد و با غصه گفت :چی کار کنم ؟ دارم روانی میشم .
- دو تا آدم بذار آمارش رو بگیرند .
سردار- از ایران رفته
- کجا ؟!
سردار - نمی دونم فقط می دونم پرواز اولش به ترکیه بوده
- یعنی تو عرضه نداری یه آدرس پیدا کنی ؟ «باحرص و صدای خفه گفت»:
سردار - مثلا فلان قبرستون تو فلان کشور. من اون کشور رو از کجا می شناسم ؟!
- پول خرج کن ...
سردار - که به گوش حاجی برسه ؟ حسابم بعد عقد زیر نظر حاجیه که از حقّ تو کم نشه .
@romangram_com