#آیدا_و_مرد_مغرور_پارت_11
ساغر با صدای آرام سلام کرد .اول از آقای مسن پزیرایی کرد.آقاه با لبخندچایی و برداشت وتشکر کرد.مطمئن بود ساغر نقشه ای برای خرابکاری داره  با این همه زیبایی چقدر اخمو آقای داماد. هیچ نگاهی به ساغر نکرد .ساغر نرسیده به داماد سینی چایی و خالی کرد رو پای داماد.
ـ آخ سوختم.
بیچاره دادش رفت هوا...منکه مرده بودم از خنده  ...ساغر قیافیه ناراحتی به خودش گرفت.
ـ وااااای ببخشیدحواسم پرت شد.
آره جون خودت حواست نبود....ای ول حال آقای اخمو جا  آمد.بی چاره سریع ازجاش بلند شدو شلوارشو تکوند با اخمی که تو پیشونیش بود گفت:
ـ اشکال نداره مهم نیست. 
منکه از خنده رودلم گرفته بودم . زن عمو منو صدا کرد
ـ آیدا....آیداکدوم گوری هستی یه دستمال بیار شلوار آقارو پاک کن .آقا ببخشید این دختر ما حول شده. 
ص10
ـ گفتم که اشکالی نداره.
خنده تو دهنم خشکید .وای حالا با این لباسا چطور برم جلوشون.دلهوره پیداکردم دوباره جیغ زن عمو بلند شد 
ـ پس کجایی دختر 
romangram.com | @romangram_com