#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_44
از در خونه اومدم بیرون یه نفس عمیق کشیدم . خیلی خانم خوبی بود . یه جورایی انگار خیالم راحت شد . خدا کنه بتونم با روشا هم کنار بیام و از این بچه های لوس نباشه
رفتم سمت ماشین سیاوش و همین که نشستم فوری گفت :
- چی شد ؟
- مگه 7 ماهه به دنیا اومدی صبر کن میگم
- زود باش دیگه چقدر ناز میکنی
منم هر چی که اتفاق افتاده بود رو واسش تعریف کردم و اونم خیالش راحت شد . زنگ زدم به فرنوش و دوباره همه چیز و واسه اونم تعریف کردم . و ازش خواستم واسم بره خرید . من وقت نداشتم . چون سایزمون یکی بود خواستم بره چند دست لباس تو خونه و وسیله دیگه که لازم داشتم واسم بخره و شب بیاره خونه . بعد از کلی غرغر بالاخره قبول کرد . از سیاوش خواستم منو جلوی آرایشگاه سر کوچه پیاده کنه ، معلوم نیست دیگه کی بتونم برم . تا اومدم پیاده بشم سیاوش یه دفترچه پس انداز و یه کارت بهم داد و گفت :
- فردا صبح زود برو بانک ، هر چی که پول تو دفترچه پس اندازت داری بیرون بکش و بریز به حساب من . کارت منم دستت باشه . اینجوری امنیتش بیشتره . خیال منم راحتتره . هر وقت هم به پول احتیاج داشتی بگو من بریزم به حسابت ، فردا خودم میام میبرمت . یه سیم کارتم واست میارم دیگه از فردا از اون استفاده کن .
یه حس خوب بهم دست داد ، این که یه نفر اینقدر به فکرم . این که میتونم همه جوره روش حساب کنم . اینکه دوسم داره . یه حس خیلی خوبی بهم داد. ب*غ*لش کردم و گفتم :
- مرسی سیاوش . خیلی دوست دارم ، مرسـی داداشی من
صورتمو گرفت تو دستاش و به چشمام نگاه کرد و گفت :
- همیشه بخند الین ، همیشه خوشحال باش تا منم آرامش داشته باشم . همیشه هم رو کمک من حساب کن . اگه کم آوردی ، اگه خسته شدی کافیه بهم یه زنگ بزنی فوری خودم و میرسونم بهت، خودم میبرمت یه جای دور که دست هیچ کس بهت نرسه دهن گشاد من
یدونه زدم تو سرش و گفتم :
- تو آدم نمیشی ؟ دهن من اصلا هم گشاد نیست
- فدات بشم ، حرص نخور ، برو به کارات برس که وقت زیادی نداری
ازش خداحافظی کردم و رفتم تو آرایشگاه
موهامو یکم تیره تر کردم . باعث شد که آبی چشمام بیشتر خودش رو نشون بده . مدل آبروهام رو هم تغییر دادم. صورت قشنگی داشتم . نه انقدر که دهن همه باز بمونه ولی خوب بود . به قول سیاوش دهنم یکم گشاد بود .ولی خوش حالت بود دوسش داشتم . ولی چیزی که بیشتر از همه خودش رو نشون میداد قد بلندم بود. باعث میشد خیلی مانکنی و خوشتیپ نشون بدم همیشه .رو هم رفته راضی بودم از تیپ و قیافم
برگشتم خونه . قسمت سختش راضی کردن مامان بود . وقتی بهش گفتم خیلی گریه کرد ولی چاره ای نداشتم . جفتمون میدونستیم . خیالش و راحت کردم که پیش خانواده خیلی خوبی هستم و اصلا جای نگرانی نیست . شب فرنوشم اومد اونجا تا دیر وقت با هم صحبت کردیم . وقتی فرنوش خوابش رفت ، منم تصمیم گرفتم یه نامه واسه بابا بنویسم
- سلام بابا . میدونم الان از دستم خیلی عصبانی هستی ولی باور کن چاره دیگه ای نداشتم . من ماکان و دوست ندارم اینو هزار بار گفتم ولی نخواستی گوش کنی . خیلی دلم میخواست این حرفا رو رودر رو بهت بگم ولی هیچ وقت نتونستم باهات مخالفت کنم . ولی این بار فرق میکنه . پای آینده و زندگیم در میونه . بابا من نباید تاوان کارای آروین رو پس بدم . شما همیشه اونو یه جور خاصی دوست داشتین . بچه بودم خیلی حسادت میکردم ولی یاد گرفتم که عادت کنم وگرنه عذاب میکشیدم . توجه بیش از حد شما به اروین باعث شد یه بچه لوس و از خودراضی بار بیاد که فقط به فکر خودش. هیچ وقت هم از چیزی که داشت راضی نبود . همین کاراش باعث شد که هیچ وقت میونه خوبی با هم نداشته باشیم ، میدونم از دستم ناراحت میشی ولی من الان اصلا نبود آروین رو حس نمیکنم . چون محبتی به من نداشت که حالا بخوام کمبودش رو حس کنم . ولی حالا که پای سرنوشتم در میونه نمیزارم کارای برادری که هیچ زمان در حقم برادری نکرده رو آیندم تاثیر بزاره . من میرم بابا . خیالت راحت باشه که جای که هستم خیلی امنه و هیچ خطی هم تهدیدم نمیکنه . مطمئن باش. یه جای خیلی مطمئن و خوب کار پیدا کردم بابا . میخوام یه مدت تنها باشم . از پس خودم بر میام نگرانم نباش بابا. یه ذره زمان بده بهم . بر میگردم . وقتی میام که سایه ماکان از روی زندگیم برداشته شده باشه . بابا ببخشم .ولی مجبور بودم . نگرانــ ـم نباش بابایی . من دختر شمام . پس بدونید هیچ وقت کاری نمیکنم که باعث شرمندگی شما بشم . مطمئن باش همون دختر پاک و نجیبی که بودم میمونم و به زودی پیشت بر میگردم . بابا خواهش میکنم بهم اطمینان کن . حتی واسه یه بارم که شده . خیلـی دوست دارم بابایی
romangram.com | @romangram_com